تیر ۱۳۹۸(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)

در ستایش زندگی و دیگر هیچ…

می‌­دانم، شام‌های زیادی در پیش است می‌­دانم، داغ­‌های زیادی خاموش است می‌دانم، رودها و صداها خشکیـده است می‌دانم، برف­‌های گرانی باریده است  اما… صبح­‌های عجیب

ادامه مطلب »

از نو بنویس…

سنگین شده‌م. ایده ندارم برای نوشتن و ایده‌های قبلی هم خشک‌شده و پژمرده‌ند. و خوب می‌فهمم که فاصله قلم رو می‌سوزونه. خشک و بی‌مقدارش می‌کنه

ادامه مطلب »