رقصنده در آتش
از صبح پانزده فنجان کوچک قهوه سیاه و تلخ نوشیدهام، سی و هفت نخ سیگار کشیدهام و چهل و چهار بار از شکافی که با خراشدادن رنگ مات روی پنجره بهاندازه دو و نیم سانت باز کردهام تن نیملخت دخترک را دید زدهام و بعد از هر فنجان قهوه، هر نخ سیگار و بلعیدن پیکر نورسیدهاش حس کردم که لذتش را درک نکردهام.
آخرین دیدگاهها