نامه‌های من و پول_قسمت هشتم: آدم بی آدم

درود بر حمیرای عزیز

بسیار زیبا و کامل گفتی و من حرفی در آن مورد ندارم. تو حتی می‌توانی جنسیت مرا نیز تغییر دهی. انسانی بسیار خردمند هستی و این خرد در ارتباطت با من هم‌زمان می‌تواند هم بازدارنده هم رهایی‌بخش باشد.

حتما به آن مثال خواهم پرداخت. برخی از انسان‌ها به هنگام خرید مدام به این فکر می‌کنند که دیگران چه فکر می‌کنند. برخی بیشتر از میزان ارزش یک جنس یا خدمت پول می‌دهند برای این که نشان دهند چقدر سرمایه دارند و برخی هم اصلا خرجی نمی‌کنند تا دیگران نفهمند چقدر سرمایه دارند.

خرج کردن فقط در راستای خرید کالا و خدمتی نیست بلکه در کنار آن معنای هم به زندگی ما می‌بخشد؛ گاهی آرامش و گاهی تنش ایجاد می‌کند.

در اغلب این موارد این احساس هنگامی رخ می‌دهد که انسانی دیگر در کنار ما یا در زندگی ما است و ما می‌توانیم قابلیت‌های خود را به او نشان بدهیم یا با خرج نکردن مانع ایجاد تصوری در ذهنش شویم.

حال اگر انسانی در جهان نباشد این معانی به چه صورت خواهند بود (با فرض این که تو همچنان درآمد داری و خرج می‌کنی اما همه چیز توسط ماشین انجام می‌شود همان پرداخت و دریافت و انبارداری و غیره)؟

خرج کردن فقط در راستای خرید کالا و خدمتی نیست بلکه در کنار آن معنای هم به زندگی ما می‌بخشد؛ گاهی آرامش و گاهی تنش ایجاد می‌کند.

زمانی که انسانی در اطراف تو نباشد معانی خرج کردن نیز متفاوت می‌شود. شاید خرج کردن به صرف خرید و به دست آوردن تبدیل شود.

این مثال را برای آن زدم که نشان دهم خرج کردن همانند درآمد کسب کردن هم برای ما معانی خاصی دارد. کافی است آن معنای که تو دوست داری بدان بدهی.

آن معنایی که برای تو ارزش محسوب می‌شوند.

روزگار خوش

پول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط