نامه‌های من و پول_قسمت سیزدهم: در بند من

درود بسیار فراوان 

حمیرای عزیز، برای من بسی جای خرسندی دارد که هر یک از شما اربابان رابطه خود را با یک بهبود ببخشید و آنگاه دنیا جای بهتری است برای زیستن.

خیلی از این درگیری‌های که شماها بدان مبتلا هستید و آتشش دامن ما را هم گرفت به خاطر من است و از این امر بسیار ناراحتم که وجودم آتش افروز است و خانه خراب کن و زمانی که کسی می‌آید تا مرا باز شناسد و رابطه را از نو خلق کند دچار شعف و شوق می‌شوم.

بدین خاطر این نامه‌نگاری برای من بسی با ارزش و دوست داشتنی است و عذرخواهی مرا بابت دیر کردم بپذیر که بسیار درگیر پول‌های نفتی بودم و سقوط وحشتناک نفت و جهان متلاطم.

برگردیم به اصل ماجرا. خدا رو شکر که تو می‌دانی از من خلاصی نداری و متعاقبا من از تو اما به جایش رهایی چرا و این همه چیز است.

روزی انسانی به انسان دیگر گفت: «برای پول کار نکن» و آن روز برای من یکی از بهترین روزهای زندگی‌ام بود. چقدر قشنگ بود این جمله که کسی بیاید و برای من کار نکند و به جاش برای خودش کار کند برای چیزهای دیگری کار کند.

البته آن انسان هم در ادامه اشاره کرد: «….پول خودش می‌آید». شاید موضوع بر سر این نیست که من باشم یا نباشم چون من هستم همیشه. اما این که من همراه تو شوم موضوع است.

شب و روزت به شادی 
پول

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط