پول عزیزم
درجه سرور و شادی من از دیدن نامهات از چهل و دو بالاتر است. مبتلایم کردی!
رفیق خوبم، خوشحالم که بعد از آن نبرد سهمگین و شاخبهشاخشدن عرقریز و استخوانشکن با خود به روشنی رسیدی.
این همان است که من از تو میشناسم. سیال و جاری، در صیرورت از خود به خود.
بمانی برایمان که تو فرزند برکتی. و این روزها سخت مادرت برکت را میخوانم و سایهاش را روی تمام زندگی، روی عشق به آدمها، روی مال و جان و سلامت و محبت فرامیخوانم.
و مراقبت کنم از کلام و اندیشهام که در رد یا تردید و یا نسیان پیمان کلامی به زبان نیاورم و فکری از سر نگذرانم.
و پدرت ثروت که آموختهام تنها در حضور شادزیستن و آرامش خاطر است که همراه میشود و نه فقط با ملازمت و جریانیافتن فرزندش (جنابعالی).
و چیزی که با دیدن مستند راز دریافتم این بود که اگر رفیق ره با تو شدم باید که درستپیمان باشم و پیوسته بر عهد و مرام همراهی تو پایدار بمانم.
نه فقط تو که پدر و مادرت نیز. و مراقبت کنم از کلام و اندیشهام که در رد یا تردید و یا نسیان پیمان کلامی به زبان نیاورم و فکری از سر نگذرانم.
خوب. میبینم که دارم به نثر قابوسنامه و بیهقی تنه میزنم! آنهم ناشیانه و جانیفتاده. 🙂
باقی بقایت
وی
آخرین دیدگاهها