پول عزیزم
امیدوارم در سلامت و صحت بهسر ببری و غیاب نامهات دال بر ناخشنودیات نباشد
از آنجاکه من به استاد خویش قول دادهام هر شب برای تو نامه بنویسم، این بار هم پیشدستی میکنم.
امروز مدام به این فکر میکردم که از این به بعد میتوانم بهجز خودت در همین نامهها برای پدر و مادر عزیزت هم چند کلمهای بنویسم.
حس میکنم بهجای نوشتن نامههای جدا هر سه شما در کنار هم و در ارتباط منسجم با یکدیگر میتوانید مخاطب نامههای من باشید.
پس مایلم در هر نامه بعد از چاقسلامتی با خودت با آن عزیزان هم طرح دوستی و احوالپرسی بکنم.
پس با اجازه امروز سختی با پدرت خواهم داشت:
ثروت عزیز
اولین بار است که برایت نامه مینویسم و حتی لازم است بگویم که تا بهحال هرگز مخاطبم نبودهای.
هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که مینوانم مستقیما با خودت حرف بزنم یا چیزی ازت بخواهم یا حتی گله و شکایتی از تو بکنم!
همواره عواملی بیرونی را مسئول همراه نبودن تو با زندگیام دانستهام.
چیزهایی مثل بخت، عرضه، شرایط نابسامان اجتماعی که در آن زیست میکنم، ناملایمتهای ژنتیک وجغرافیا، کجرفتاریهای مالی و اخلاقی کسانی که همکاری اقتصادی با من داشتهاند و …
و از آنچه که من را مستقیم در برابر تو مسئول و متعهد کند گریزان بودهام.
درواقع کوراندیشانه به این خیال واهی پناه جستهام که عطایت را به لقایت بخشیدهام.
درست تمثال مبارک آن گربهای که دستش به گوشت نمیرسد و به اه و پیف میافتد که کی اصلا گوشت دلش خواست؟!
اصلا گوشت مال آدمهای خشن و درندهخوست؛ ثروت هم به درد ازمابهترانی میخورد که در از ازل در نازونعمت پرقویی زیستهاند و یا از راههای نامشروع معاشر ثروت شدهاند!
ولی حالا مایلم به اطلاع عزیزت برسانم که از حالا به بعد میخواهم دوست هم باشیم و هرجا که گرهی در احوال من نسبت به خویش پیدا کردی آن را به رویم بیاوری و اجازه دهی تا باهم آن را باز کنیم و بر عمق و غنای رابطهمان بیفزاییم.
سپاسگزار و ارادتمند
حمیرا وی
آخرین دیدگاهها