نامه‌های من و پول (قسمت ۲۶) – افکارت را بپا

زندگی کردن چیزی است که انسان را در آن چیز متبحر می‌کند و پر از نتیجه می‌شود. حتی هیتلر، اسکندر، سزار و غیره این کار را کردند و سرانجام آن‌ها چیزی جز همان چیزی که زندگی‌اش کردند نبود.

حمیرای عزیز
 سلام و درود فراوان

نامه‌نگاری شما و پدر را با اجازه دیدم و بسی لذت بردم از این همه خرد و تبحر در زندگی.  البته مرا ببخش که این نامه را خواندم اما به صندوق نامه من آمده بود.

پدر به شما سلام بسیار رساند و خرسند از نتیجه‌ای که ایجاد کردی و لبخندی هم بر لبش نشست که نشان از دیدن آینده‌ای داشت که من از آن بی‌خبرم.

من مجذوب نامهٔ پیشین تو شده‌ام و خواستم در همان راستا برایت نامه‌ای بنویسم که این چند سطر به ذهنم آمد.

زندگی‌اش کن. این جمله بسیار ساده است و شاید مبهم اما من در نوشته تو آن را یافتم و در زندگی انسان‌های بزرگ و خط‌شکن حتی تبهکاران و خونخواران دوران و اعصار.

به هر کسی که در این دنیا زندگی کرد و من فرصت داشتم وی را بشناسم، نگاه که می‌کنم می‌بینم وی فکر و اندیشه یا طریقت و مذهبی را زیسته است و آن موضوع آن شخص را به جای رسانده است که خودش فراخوانده است.

حال هدف من این نیست که به سراغ مکاتب و اندیشه‌های جهانی برویم و آن را زندگی کنیم.

برای من این مهم شده است که حتی یک جمله را می‌توان زندگی کرد؛ دروغ بالاترین گناه است یا مثلاً هدف وسیله را توجیه می‌کند و هر چیز دیگری از هر مسلک و آیین و اندیشه‌ای و حتی خودساخته.

زندگی کردن چیزی است که انسان را در آن چیز متبحر می‌کند و پر از نتیجه می‌شود. حتی هیتلر، اسکندر، سزار و غیره این کار را کردند و سرانجام آن‌ها چیزی جز همان چیزی که زندگی‌اش کردند نبود.

به این موضوع هم فکر کردم که گاهی انسان‌ها بطالت را انتخاب و زندگی می‌کنند.

همه این افکار و جملات را گفتم که بگویم تو می‌توانی اندیشه‌هایت در مورد من را زندگی کنی کمااینکه می‌کنی ولی مهم این است که انسان‌ها علم پیدا کردند که چه چیزی را زندگی می‌کنند.

به نظرم در نامه بعدی بگو از اندیشه‌هایی که درباره من داری و آن‌ها را زندگی می‌کنی.

دوستدارت
پول

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط