نامه‌های من و پول (قسمت ۲۹ و ۳۰): رفاقت با پول

نمی‌دانم دوستی و رفاقت من چه سودی به حال تو دارد ولی با درمیان‌گذاشتن حرف‌‌هایت با من به من فرصت تازه‌ای می‌دهی تا از دغدغه‌های شخصی خود فاصله بگیرم و تو را بشنوم.

پول عزیزم

چه زیبا گفته آن مهندس که من را یاد استاد عزیزم علی ذاکری انداخت که همیشه می‌گوید خیلی وقت‌ها بدون کامل‌کردن کار باید دست کشید و تاکید می‌کند که بعد از چندین دهه فعالیت پیوسته در خلق آثار هنری، هنوز هم نمی‌داند دقیقا کی باید کارش را تمام کند.

ای کاش نوشتن آن سطرها را دریغ و من را به تجربه‌های خودم واگذار نمی‌کردی. من همواره مشتاقم تا از دریافت‌ها و تجارت تو بشنوم و لطفا این را به خاطرت داشته باش که هر نکته‌ای که به کسی می‌گویی یک پنجره است برای او.

و اما گفته بودی اندیشه‌هایم را درباره تو زندگی کنم. راستش را بخواهی منظور دقیقت را از این جمله تشخیص ندادم. اگر بتوانی آن را برایم روشن‌تر بگویی، در نامه بعدی با اشتیاق به آن پاسخ خواهم داد.

با ارادت و محبت
وی

***

پول عزیزم

در نبود پاسخی از تو در صندوق نامه‌ها دلگیر شدم

دلگیر و نه دلخور!‌ دلخور از تو نیستم که می‌دانم گرفتاری‌ات در این روزهای رکود زیاد شده و چه‌بسا بخش مهمی از گردش‌ها و سفرهای تو به تعویق یا تعلیق افتاده است.

ولی دلگیر می‌شوم چون به نیروی امید بیشتر ایمان دارم و شاید چون امیدوارانه و مشتاق به صندوق رو می‌کنم و آن را خالی می‌یابم، دلم می‌گیرد.

به‌هرروی، بسیار مشتاقم که در جایگاه رفاقتی که در طی این نامه‌ها بین ما شکل گرفته، گاهی هم من سخنان و شاید درددل‌هایت را بشنوم.

نمی‌دانم دوستی و رفاقت من چه سودی به حال تو دارد ولی با درمیان‌گذاشتن حرف‌‌هایت با من به من فرصت تازه‌ای می‌دهی تا از دغدغه‌های شخصی خود فاصله بگیرم و تو را بشنوم.

مشتاق و منتظر نامه‌ات هستم
وی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط