نامه‌های من و پول (قسمت ۳۳):‌ انسان خردمندِ خالی از خرد

نه سرمایه‌داری که انباشت تو را با له‌کردن نیروی کار انسان‌ها در دست عده‌ای خاص قرار داد و نه سوسیالیسم که به بهانه تقسیم برابر و عادلانه تو میان انسان‌های جامعه باب تمامیت‌خواهی و فداکردن منافع و مالکیت خصوصی را باز کرد و به قهقرا کشاند.

جای خالی تفکر مبتنی بر خیر که همان خرد است در هر کجا که بشر جای پایی از خود گذاشته دیده می‌شود.

پول عزیزم

چه‌ مایه خوشبختی است که با اطمینان خاطر از حرف‌های دلت من را باخبر می‌کنی

سپاس از تو که منظور خود را روشن و شفاف بیان کردی و از لابه‌لای آن بخشی از دغدغه‌هایت را نیز دریافتم.

برای من تو محکی هستی برای ارتباط انسانی. انسان‌ها می‌توانند با تبادل تو بخشی از وجه ناگزیر خود یعنی ویژگی اجتماعی و جمع‌پذیری را تجربه و زندگی کنند.

منصفانه نیست که محکی چنین ارزشمند را در حصار مکتب‌هایی قرار داد که هیچ‌‌کدام به کنه وجودی تو و کارکرد تو در جهت ارتباط و بنیان خیر اجتماعی پی نبردند.

نه سرمایه‌داری که انباشت تو را با له‌کردن نیروی کار انسان‌ها در دست عده‌ای خاص قرار داد و نه سوسیالیسم که به بهانه تقسیم برابر و عادلانه تو میان انسان‌های جامعه باب تمامیت‌خواهی و فداکردن منافع و مالکیت خصوصی را باز کرد و به قهقرا کشاند.

جای خالی تفکر مبتنی بر خیر که همان خرد است در هر کجا که بشر جای پایی از خود گذاشته دیده می‌شود.

اگر انسان‌ها می‌پذیرفتند که هر کدام از آن‌ها مجهز به محکی درونی به نام عقل هستند، ارزش و جایگاه تو را درک می‌کردند و به‌جای پیروی کور از مکاتب الکن، آن‌هم به اقتضای منافع و مصالح خودخواهانه، اندکی فکر می‌کردند.

آنگاه درمی‌یافتند که تنها در بستر ارتباط خردورزانه است که گردش تو جریانی سیال و روان می‌یابد و همه انسان‌ها با حفظ مالکیت خصوصی و شایستگی‌های فردی می‌توانند در گردش آزاد و عادلانه تو میان ابناء بشر نقش داشته باشند.

اما شوربختانه همان‌طور که خودت گونه آدمی را شناخته‌ای، چنین مدینه فاضله‌ای هرگز بر روی زمین برقرار نشده و ظاهرا نخواهد شد!

همه مکاتب فلسفی یا دینی پدرومادردار هم به این اشاره کرده‌اند که انسان موجودی زیان‌کار و بی‌خرد است، اگر به حال غریزه و سرشت طبیعت خود بماند.

حالا می‌توانم تعریف خویش را از ماهیت تو روشن‌تر بیان کنم: برای من تو نه‌فقط کثیف نیستی،‌ بلکه همچون پدیده‌های دیگر وجوه دوگانه داری؛ می‌توانی ابزار ارتباط و تعامل خردورزانه و کارآمد انسان‌ها باشی و به‌همان میزان وسیله‌ای برای جنگ و خون‌ریزی یا اختلاف و نفرت.

می‌توانی انسان را در امتداد ثروت و برکت قرار دهی و با ره‌توشه کوشش در مسیر رویا به چشمه خرد و دانایی برسانی‌اش، و به همان اندازه هلش بدهی تا در دره خودخواهی و تباهی و حرص سقوط کند.

و من با آگاهی به اینکه زمینه هر دو وجه تعامل با تو در من هست، نهایت تلاش خود را خرج می‌کنم تا در پرتو چراغ هوشیاری، پیوسته نگاهم به مسیر تعالی باشد و نه رو به حضیض تباهی.

و اما درباره کنش و واکنش. بحث جذابی را پیش کشیدی و بسیار مشتاقم که مقاله یا جستارت را به‌زودی بخوانم.

به‌ویژه آن که با تو موافقم که تفکیک واکنش‌ها از هم و شناخت هر کدام بهتر از تقابل ساده میان کنش و واکنش است.

ارادت
وی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط