هر کدام از ما دایره منحصربهفرد خویش را در چرخههای آفرینش، حیات و ممات داراست. دایرههایی که بیشمارند و همگی در دل یک دایرهاند.
پول عزیزم
سلامی چون بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیده روشنایی
چقدر ذوقزده شدم که علاوه بر آن ماهیت انتزاعی و دیالکتیکیات وجه انسانی خودت را نیز نمایان کردی و دغدغههای انسانوارانهات را برایم بازگو کردی. یقین دارم این را هم میدانی که کلمه انسان از نسیان به معنی فراموشکاری میآید.
گویی هر لحظه وجود آدمی خود بهاندازه آفرینش یک عالم وسعت دارد. هر لحظه (با هر ابعاد یا مقیاس زمان) خود یک جهان کامل است:
آشوب و همهمهای که در مغاک نیستی و یا ویرانه جهان پیشین بهپا خاسته، با اراده به درک ناشناختهای به نام هیچ از میان میرود و مخلوقی آفریده میشود که پیوسته در فراموشی است حال آنکه پیوسته نگاهش به پشت سرش دوخته شده!
ما انسانها همواره در میانه این چرخش دایره اعظم را از یاد میبریم و ناهمواریهای راه ما را از تکرار چرخه حیات غافل میکند.
اگر قطرهای از چشمه معرفت به او برسانند درمییابد که خود نیز از جنس همان چشمه است که از هاویه میجوشد و بر کوهسار زندگی جاری میشود و در مسیر خود هر جوانهای را به رشد و تعالی سیراب میکند.
تو گویی وجود بر مدار دایرهای میچرخد اما ما انسانها همواره در میانه این چرخش دایره اعظم را از یاد میبریم و ناهمواریهای راه ما را از تکرار چرخه حیات غافل میکند.
و همانطور که خودت گفتی هر کدام از ما دایره منحصربهفرد خویش را در چرخههای آفرینش، حیات و ممات داراست. دایرههایی که بیشمارند و همگی در دل یک دایرهاند.
تو نیز در هر گردش و چرخهای که ره میپیمایی، چه در وجه انسانی و چه در همان وجه انتزاعی و پویای خود، همواره میتوانی به دایره خویش بیندیشی. حتی اگر گاهگاهی در منزلگاه رکود یا فراوانی از مسیر اصلی خویش بازبمانی.
وقتی می خواهم برایت بنویسم، در ابتدا با خود میگویم همین روزها این سلسله از مکاتبات ما تمام میشود. اما وقتی غرق رقص نوشتن برایت میشوم، درمییابم که ته دلم هیچ پایانی را برای این دایره نمیخواهم.
امیدوارم تو هم مایل به ادامه این سلسله باشی.
ارادتمند و مشتاق خواندن از تو
وی
آخرین دیدگاهها