برنامه‌ها چه آسان، راضی‌شدن چه مشکل!

ساعت‌های اولیه روز، برای من که آدم سحرخیزی نیستم، هر دو حالت کرختی و اضطراب شروع را باهم دارد. از یک طرف باید بر انفعال و سستی کندن دل‌وتن‌ از خواب غلبه کنم و از آن طرف در مواجهه با «کوه» و یا حتی تپه‌ماهوره‌ای از کارهایی که فهرست کرده‌ام یا بدون فهرست می‌دانم که باید انجام دهم دچار تنش و اضطراب می‌شوم. اغلب همین تنش باعث می‌شود بدون ایجاد خلوتی کوتاه برای نوشتن یادداشت روزانه یا اندکی مراقبه و ورزش صبح‌گاهی، خیلی زود و با شتاب به سراغ کاری بروم که برای آن قول داده‌ام. این که می‌گویم قول داده‌ام شامل هر نوع قول و تعهدی می‌شود. آن کار می‌شود اولویت اصلی ولی وقتی سراغش می‌روم خوب پیش نمی‌رود چون همواره این فکر زخمی در سرم می‌پیچد که شروع خوبی نداشتی، تا همین حالا با اینکه بسته آرامش و برنامه‌ریزی صبح‌گاهی را حذف کرده‌ای وقت کم داری. همین کارت را هم معلوم نیست کی تمام کنی. تازه باید غذا درست کنی، داروخانه هم بروی، عصر هم که کلاس داری و هیچ برایش آماده نیستی…. و همین‌طور رشته کلاف مدام درازتر می‌شود و بیشتر به دور خود می‌پیچد و پر از گره‌های کور می‌شود. و آخرشب همچنان ناراضی می‌مانم از اینکه برخی کارهایی که دوست داشتم انجام دهم فدای کارهایی شده‌اند که به‌ظاهر مهم‌ترند (چون پای تعهدم به دیگران درمیان بوده). این بازی تعهد و اولویت و زمان‌بندی همیشه برای من جاری بوده. تنها پیشرفتی که تا حالا داشته‌ام این بوده که مثل گذشته در دادگاه درونی خودم را محاکمه نمی‌کنم و خودم را قانع کرده‌ام که رضایت‌مندی را محدود کنم به انجام کامل یک یا دو و نهایتا سه کار در روز و بیش از این از خودم انتظار نداشته باشم.

اما همین حالا که دارم می‌نویسم متوجه شدم که همین ثبت روزانه برنامه‌ها و ازسرگرفتن‌شان و نوشتن تحلیل‌های روزانه‌ام به تکوین تدریجی سازگاری‌ام با زمان و اولویت‌ها کمک می‌‌کند.

همین الان از ساعت پیش‌فرض روزانه عقب‌ترم. این همان ترس و تنش همیشگی‌ام است؛ عقب‌ماندن از عقربه‌های ساعت در ماراتون پیشرفت! بارها امتحان کرده‌ام و هر بار خواسته‌ام نقش خرگوش را بازی کنم اما همیشه خودم را روی لاک خمیده لاک‌پشت یافته‌ام. حالا می‌خواهم روی همون لاک خمیده بمانم اما بی‌شتاب و با کمترین تنش خودم را با همین سرعت کند و قدم‌به‌قدم آشتی دهم.

با همین دردسرهای روزانه‌ای که خارج از پیش‌بینی و انتظار من پدید می‌آیند به استقبال همه زندگی می‌روم. با همین کندی و گام‌های لاک‌پشتی‌ام اما موثر و باکیفیت و راضی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط