در ادامه مکاشفات درباره اولویتهاو رسیدگی به آنها، دیشب به سمیناری آنلاین درباره تبلیغات دعوت شده بودم و در آن شرکت کردم. حدود یک ساعت اول به حرفهای بهنظر من بیسروته و تبلیغ دورههای بیسروتهتر گذشت که طبیعتا گوش ندادم و فقط هر چند دقیقه چک میکردم که تمام شود. سخنران اصلی که آمد و شروع به گفت وگو کرد، در همان ۵ تا ۱۰ دقیقه اول حس کردم که بیایم بیرون ولی آن نیروهای پرکشش و اسارتبار «ارزشهای دگم اخلاقی» و البته کمی کنجکاوی با چاشنی صبوری و دلداری به خود باعث شد بیشتر بمانم. که خوب شد ماندم تا جایی که اصل مطلب را گرفتم و بعد بهنظرم ادامهدادن بیهوده بود چون هیچ دانش یا دریافت جدیدی برایم نداشت. وقتی از برنامه ارتباط آنلاین داشتم خارج میشدم کمی درد وجدان داشتم اما بعد که فکر کردم، حالا درست یا غلط، چیزی برای ناراحتی یا حسرت نبود. از بندهای اضافی اخلاق مصلحتی خودم را رها کرده بودم، اخلاقی که ریشه در میل به راضینگهداشتن دیگران و نمایش وجه بهظاهر سفیدم به آنهاست. هرچند قبول دارم ارائه خوبی بود و نکتههای ارزشمندی را در باب اثرات تبلیغات بر زندگی آدمها بیان میکرد، برای من تازگی نداشت.
من بین دو مسئله گیر افتاده بودم. آیا ادامه این سمینار برایم مفید است یا همین قدر که شنیدهام برایم کافی است و بهتر است بروم پی کارهای دیگر. اصل اوکام البته بیشتر در تبیین پدیدهها و توضیح مسائل فلسفی بهکار میرود اما شب گذشته، بیآنکه نام این اصل به یادم بیاید، از آن استفاده کردم و راهی را انتخاب کردم که بهنظرم سادهتر و نزدیکتر به منطق و حس درونیام بود.
قبل از آن در جلسه آنلاین کلاس رنگ، وقتی دیدم دستودلم به کار نمیآید و دارم وقتم را بیهوده تلف میکنم، بیرون آمدم و وسایل نقاشی را جمع کردم. با اینکه میدانستم سستی دست و دل بیشتر از ترس میآمد -ترس از نقاشی پرتره که بهنظرم سخت مینماید- تصمیم نهاییام این بود که این کار را انجام ندهم.
و جالب اینکه مدتی زمان میبرد تا تلخی و سنگینی برش تیغ اوکام از جان آدم بیرون بیاید و راضی شود از اینکه چنین قلعوقمعی را راه انداخته است.
زنجیر شگفتانگیزی را دنبال میکنم. از تنشهای اول روز شروع شد و دیروز به پذیرش لاکپشت بودن رسید. عصر دیروز متوجه شدم که سرعت انجام کارهای خرد روزانهام و تمرکزم بیشتر شده. و این شاید قدرت پذیرش آنچه هستم است که شبیه به روغن موتور عمل میکند. و حالا که رسیدهام به تیغ اوکام؛ حذف هر کار یا فعالیت و یا هرچیزی که توجه اضافی و بیهوده میطلبد برای تمرکز و مداومت در کارهایی که ارجحاند.
ادامه این زنجیر…؟ نمیدانم و دلم میخواهد فقط قدمهایم را در حرکت نگه دارم.
آخرین دیدگاهها