
واژه «گسست» برای من همواره یادآور مفهوم شکست، جدایی، تلخی و تصویر گسلهای بازشده، زلزله و فاجعه بوده! امروز همه این معنیهای پنهان و پیدای ریشهزده در ذهنم را مرور کردم. فهمیدم که گسست تنها یک هشدار است؛ یک تلنگر برای بهخودآمدن، بازیافتن، از نو شدن و آفریدنی از نو.
گسست و گشایش دو شاخه یکسان زندگیاند که هر دو از یک نقطه روی تنه درخت جوانه میزنند. از هم دور میشوند اما پیوسته با وجود درخت به هم متصلند و از هم جان میگیرند.
هر لحظه میتوان یک گسست را درست مثل یک پیرهن پشتوروشده برگرداند
و فقط آن را پوشید.
فراز و فرود هستی را باید باهم درآغوش کشید.
4 comments On گسست یا گشایش؟
چه جالب دیدی و نوشتی
ممنون از سهیم شدنت، شاید تکرار بعضی چیزها علتش اینه که از اول درست تشخیص ندادمشون و خب نسخه اشتباه و بعدش تکرار و تکرار
فوق العاده بود ممنون ازت
ممنونم از خودت شهره عزیزم. :*
تلخه ولی سازنده است. و اندیشه تا با واقعیت گلاویز نشه هیچ اثری روی زندگی نداره 🙂
انسان سه راه داره: راه اول از گذر اندیشه عبور می کنه ، این والاترین و ارزشمند ترین راه هست ، راه دوم از تقلید می گذره ،که این آسون ترین راهه و اما راه سوم تجربه ، این تلخ ترین راهه.گسست رو اگه با تمام وجود احساسش کرده باشی یعنی راه سوم ، دردناک و تلخ
Sliding Sidebar
بجور و بیاب!
درباره من
حمیرا وارستهام. متولد ۲۴ اسفند ۱۳۵۶. زندگیام درست مثل همه آدمهای روی زمین پر از روایت و قصه و خاطره است. بر این باورم که نوشتن ابزار قدرتمند «ابراز» درون آدمی است؛ آموختهام که روایت شخصی آدمها از مفهوم زندگی منشأ کنشگری و نقطه عطفی برای اثرگذاری بر زندگی است. رویای من مدرسهای است که در آن آدمها بیان روایتهای شخصی خویش را تجربه کنند و هر کدام حلقهای از زنجیر پیوسته اثربخشی بر زندگی باشند. راهاندازی این سایت یکی از اولین قدمهاست و در آن دعوتی است برای ابراز همه آنها که در جستوجوی پاسخی برای کیستی و چیستی خویشاند.
عکسنوشتههای اینستاگرام
برچسبها
بایگانی شمسی