نامههای من و پول_قسمت یازدهم: با من برقص!
پول عزیز خوش نشستهای در دلم! دوست بازیافتهام، پول عزیز، باید بگویم امروز هر وقت به یادت افتادم حس شیرینی از دوستی و همراهیات در
پول عزیز خوش نشستهای در دلم! دوست بازیافتهام، پول عزیز، باید بگویم امروز هر وقت به یادت افتادم حس شیرینی از دوستی و همراهیات در
حمیرای عزیز درود فراوان ابتدا باید از تو عذرخواهی کنم بابت دیر کرد در پاسخدادن نامههایت. ما در این جا به مشکلی برخوردیم که تا
پول عزیز از همصحبتی با تو مشعوفم! اول بگذار اعتراف کنم که کلافگی امشبم داشت روی تعهدم به نوشتن برای تو اثر میگذاشت. میخواستم بخوابم
درود بر حمیرای عزیز بسیار زیبا و کامل گفتی و من حرفی در آن مورد ندارم. تو حتی میتوانی جنسیت مرا نیز تغییر دهی. انسانی
آقای پول خوشبختم از نامهنگاری با تو. وقتی نامهات را دیدم و چشمم به امضایت افتاد که نوشته بودی آقای پول، هم خوشحال شدم از
حمیرای عزیز سلام و درود فراوان آخرسر فرصت آن رسید که همدیگر را تو خطاب کنیم. از همان اولین کلمات این نامه در پی توخطابکردن
پول عزیز بازی خوبی را شروع کردهایم. یکی از دیوارها فروریخت! اول از همه از شما پول عزیز سپاسگزارم که یکی از دیوارهای بلندی را
سرکار علّیه حمیرا وِی با سلام و احترام از آشنایی شما بسی خرسندم. هر چند که از همان آغازینلحظات پانهادنِ شما به جهان مادی خرسند
والاحضرت پول عزیز از دیدن نامهتان بسی شگفتزده و مشعوف شدم! تصورش هم بر خیالم سنگینی میکرد که روزی خود پول به من نامه بنویسد.
دوست گرامی با سلام و احترام در ابتدا میخواهم اعلام کنم که هر چقدر گشتم نام و نشانی از شما در نامهتان نیافتم تا بدان
انگار خاصیت چهلسالگی به بعد است که آدم شروع میکند به دوستداشتن بیشتر خودش. میفهمد پشت هیاهوی پرطمطراق جهان هیچ نیست. تازه دوزاریاش میافتد که آنقدرها وقت ندارد که درگیر فلسفههای التقاطی و مکاتب اجتهادی و معناهای امتزاجی شود. شاخهبهشاخه دست میبرد به هَرَسکردن، دوریجستن از میل به میوهچینی و نزدیکترشدن به تنه و ریشه. کمکم از شتاب زیستن کم میکند و کممصرفتر میشود. طبیعتتر میشود؛ نه اینکه اسیر شعارهای خوشآبورنگ روز شود در حفظ طبیعت… نه… اصلا خودش طبیعت میشود. راحت بگویم: طبیعت خودش را پیدا میکند.
زیورآلات و دستسازههای چوبی کرگدن *** بهترین انتخابها با طرحهای تک و تکرارنشدنی برای هدیهدادن*** رد کردن
آخرین دیدگاهها