۶۷ سال در ۶۷۰ کلمه
نمیدانم کی این عکس را گرفتیم. سال و ماهش را و حتی مناسبتش را نمیدانم. حدس میزنم یک دورهمی خانوادگی ساده بوده یا تولد یکی
نمیدانم کی این عکس را گرفتیم. سال و ماهش را و حتی مناسبتش را نمیدانم. حدس میزنم یک دورهمی خانوادگی ساده بوده یا تولد یکی
در پیاده رو از کنار باغچه راه میرفتم. پروانه درشت سفیدی روی بوتههای سبز و جوان گلهایی که هنوز شکوفه نداده بودند میپرید و همقدم
انگار خاصیت چهلسالگی به بعد است که آدم شروع میکند به دوستداشتن بیشتر خودش. میفهمد پشت هیاهوی پرطمطراق جهان هیچ نیست. تازه دوزاریاش میافتد که آنقدرها وقت ندارد که درگیر فلسفههای التقاطی و مکاتب اجتهادی و معناهای امتزاجی شود. شاخهبهشاخه دست میبرد به هَرَسکردن، دوریجستن از میل به میوهچینی و نزدیکترشدن به تنه و ریشه. کمکم از شتاب زیستن کم میکند و کممصرفتر میشود. طبیعتتر میشود؛ نه اینکه اسیر شعارهای خوشآبورنگ روز شود در حفظ طبیعت… نه… اصلا خودش طبیعت میشود. راحت بگویم: طبیعت خودش را پیدا میکند.
زیورآلات و دستسازههای چوبی کرگدن *** بهترین انتخابها با طرحهای تک و تکرارنشدنی برای هدیهدادن*** رد کردن
آخرین دیدگاهها