لیلا

او فقط زنی است که اسمش لیلاست. همین!

صدایی عجیب و دورگه، لرزان، از پشت سرم گفت: لیلا… لیلا… جنس صدا معلوم بود غیرعادی است و از حنجره‌ای طبیعی درنمی‌آمد. خشکم زد. خوب شناختم و پاهایم سست شد. خوب یادم هست که به استیصال افتادم. خودش بود… دوباره صدا زد…. لیلا…. لیلا…. و چه طنینی داشت لیلاهایش… آن «آ»ی بالارونده را تا آخر ادا می‌کرد، با لحنی آمیخته با سوال، امید و شاید کمی هیجان…

ادامه مطلب »