
زنجیر را بباف و رها کن
مودیلیانی نقاش در نامهای به اسکار گیلیا نوشته: «دوست عزیزم! من مینویسم تا خودم را بر تو نمایان سازم و خودم را نیز به خودم
مودیلیانی نقاش در نامهای به اسکار گیلیا نوشته: «دوست عزیزم! من مینویسم تا خودم را بر تو نمایان سازم و خودم را نیز به خودم
دیشب درست قبل از خواب دستم خورد به لیوان بزرگ آب و ریخت روی میز عسلی کنار تختم. آنقدر خسته بودم که هیچ کاری نکردم
میدانم، شامهای زیادی در پیش است میدانم، داغهای زیادی خاموش است میدانم، رودها و صداها خشکیـده است میدانم، برفهای گرانی باریده است اما… صبحهای عجیب
واژه «گسست» برای من همواره یادآور مفهوم شکست، جدایی، تلخی و تصویر گسلهای بازشده، زلزله و فاجعه بوده! امروز همه این معنیهای پنهان و پیدای
آخرین دیدگاهها