چاه ویل

چاه ویل

یک دو سه … شمردم باجی، شمردم. بیست و چهار بار پای راستم و چرخوندم که برم آتیش و خاموش کنم. بیست‌ و چهار بار خون تو پای چپم جوشید و برگشتم. به‌خدا اگه می‌دونستم… قدمای آخر بود که کفترای اصغرپاپر یهو پریدن. از ترس اصغر خودمو انداختم پشت سطل زباله. از هول، زیرشلواریش و تا نصفه تنش کرده بود. مات واساد لب بوم…

ادامه مطلب »