حمیرا

با هم تجربه کنیم

کودکی و نوجوانی من خیلی کم‌تلاطم گذشت. بخش زیادی از خاطراتم را بازی‌های توی کوچه، کارتون‌های دهه شصت و شیطنت‌های مدرسه اشغال کرده. جنگ هم بود. ک بار هم یادم هست یکی از برادرزاده‌هایم گم شد و من حقیقتا با درک و فهم یک نوجوان تصور می‌کردم دنیا جدی‌جدی به آخر رسیده…

ادامه مطلب »

اندر حکایت باج!

ما حتی زندگی‌ را به مرگ باج می‌دهیم. لحظه‌های سرشار از میل زندگی را به هراسِ ازدست‌دادن‌ها نابود می‌کنیم. به رنج مطلق باج می‌دهیم تا سراسر وجودمان را بگیرد بی‌آنکه به گذر از آن حتی به‌‌ذره‌ای تلاش کنیم.

ادامه مطلب »

خشم خود را به هنر تبدیل کنیم!

موضوع کلاژ خشم بود. باید ‌شخص، اتفاق یا مسئله‌ای «تومُخی» را یادمان می‌‌آوردیم که باعث خشم ما شده و بعد با کمک موادی که از دوروبرمان جمع کرده بودیم، از برگ و سنگ و پوست درخت و… با کمک رنگ و چسب و قیچی کلاژ می‌ساختیم.

ادامه مطلب »

از گلوگاه گفت‌وگوی

از دیروز که گلودرد گرفته‌ام، آن‌هم روی پس‌زمینه حمله‌ شدید آلرژی، با همه بی‌جانی و درد کلی کار کردم. اتاق کارم را که قبل از

ادامه مطلب »

اشتباه‌های عزیز

اشتباه‌هایم قدم‌‌به‌قدم راهم را روشن می‌کنند: گاه به اندازه نور کرم شب‌تاب، به تلنگری گذرا؛ گاهی به روشنی ترسناک و خیره آفتاب و البته گاه به ملایمت و نرمی شب‌های مهتابی.

ادامه مطلب »

قصه‌های مربایی؛ کوکوسبزی مشارکتی

وقتی می‌خواهم کاری را انجام دهم، ناخودآگاه در ذهنم این‌طور شکل گرفته که از صفر تا صد کار مال خودم است و هر مهارتی که لازم داشته باشد باید یاد بگیرم! حالا اگر از پس کار بربیایم که هیچ، ولی اگر در میانه راه رهایش کنم یا قیدش را بزنم، آن طعم گس روی دلم می‌ماند.

ادامه مطلب »

قجرنگاشت‌های قمرالکاتبین

از مسلمانی نصیب ما تسلیم گشته نه تسلیم به حقیقتی که دین از آن دم زند، بلْ تسلیم بی‌چون‌وچرا به هر لقمه مهیا و سهل‌الوصولی که در خوان گسترده‌اند. مسالمت با هرآنچه عقلِ منکوبِ همگان طلب کند و معاندت با هرچه عقل سلیم به تفتیش حکم کند. مرافقت با هرآنچه منفعت خویش در آن نهفته و مقابلت با هرچه خیر و فضیلت در آن خفته.

ادامه مطلب »

آشتی با کلمه

قهر نباید، نمی‌شود که طولانی بماند. کَبَره می‌بندد مثل زخم، سیاه و زشت می‌شود و دل آدم را به‌هم می‌زند. اما از آن‌طرف، مدام دلت می‌خواهد دست ببری برای کندنش، پاک‌کردنش از روی تن توگویی که وصله‌ای ناجور و ناساز باشد. اما زگیل گوشتی و چرکینی است دراصل که جداکردنش همراه خون‌ریزی است.

ادامه مطلب »

مادرانگی برای خویشتن

ترجیع‌بند رویاهایم کودکی است که نگاهش می‌دارم در دنیای رنگ‌های آزاد در حبابی شیشه‌ای دورِ دور، دورتر از تمام کله‌های پرعدد تا بچرخد رها در

ادامه مطلب »