روزنگاشت

من یک اسبم!

چند روز گذشته دوباره شده بودم اسب عصاری. بسته و بند کارهای تمام‌نشدنی و گرفتار استعاره پرتقلای ذهنی‌ام: ماراتون پایان‌ناپذیر با عقربه زمان. امروز دوباره

ادامه مطلب »

جبر و انتخاب

هرگاه تشخیص دهیم وضعیتی در زندگی جبری است و بر ما تحمیل شده، می‌توانیم آگاهانه آن را انتخاب کنیم. وقتی انتخابش می‌کنیم، می‌شود اولویت زندگی‌مان.

ادامه مطلب »

به نخی بندیم

اول که دیدمش معلق بود و در هوای خالی بین داربست درخت‌ها و حوض پر از آب دست‌وپا می‌زد. توی هوا روی خط صافی سُر

ادامه مطلب »

رخدادهای ساده ساده ساده

در پیاده رو از کنار باغچه راه می‌رفتم. پروانه درشت سفیدی روی بوته‌های سبز و جوان گل‌هایی که هنوز شکوفه نداده بودند می‌پرید و هم‌‌قدم

ادامه مطلب »

یک گزارش ساده

  گاهی حس می‌‌کنم بد نیست کمی از حال و روز خودم گزارش کنم/دهم! فارغ از اینکه خواندن این گزارش‌های مقطعی چه مزیتی بر کارهای

ادامه مطلب »

فقط برای آنکه بماند…

  خویشتن هر آن چیزی است که ما آن را به‌عنوان چیزی بزرگ‌تر از خود کوچکمان تجربه می‌کنیم و از طریق آن است که می‌دانیم

ادامه مطلب »

در ستایش گفت و گوی

غورکردن در خود، رشد فردی و جوریدن احوالات خویش برای اصیل‌زیستن و صیقل‌دادن خود از زوايد آشکار و پنهان در این مدت خوب به‌کارم آمده

ادامه مطلب »

نه سپیدم نه سیاه

هیچ راه دیگری ندارم جز به شنیدن، دیدن و بازگوکردن دوباره زندگی. زندگی گاهی سپید می‌شود گاهی سیاه. انسداد در میانه جریان تند خاموشی در

ادامه مطلب »

آواز فروش

گوجه‌سبزخورا، گوجه‌سبزشناسا نوبر بهاری، گوجه‌سبز شهریاری خوشمزه، خوش‌خوراک درجه یک! گوجه‌سبز ببر کیلو هفت‌ هزااار بیا مشتری (؟) کارتون هم داریما… از کودکی گوش‌دادن و

ادامه مطلب »