نامههای من و پول (قسمت ۳۹): دایرههای بیشمار در دل دایره اعظم
هر کدام از ما دایره منحصربهفرد خویش را در چرخههای آفرینش، حیات و ممات داراست. دایرههایی که بیشمارند و همگی در دل یک دایرهاند. پول
هر کدام از ما دایره منحصربهفرد خویش را در چرخههای آفرینش، حیات و ممات داراست. دایرههایی که بیشمارند و همگی در دل یک دایرهاند. پول
با هرآن چیزی که احساس درونیام آرامش مییابد میفهمم که در مسیرم و هرآن چیزی که تشویش، نگرانی و تقلا ایجاد میکند میفهمم که درگیر
درود بر حمیرای عزیزم نامهای پر مغز و بسیار جالب برای من فرستادی. این سطح از دانش و قلم تو برای من بسیار ارزنده است
نه سرمایهداری که انباشت تو را با لهکردن نیروی کار انسانها در دست عدهای خاص قرار داد و نه سوسیالیسم که به بهانه تقسیم برابر
در حقیقت آنها چارهای ندارند جز ایجاد کثافت و بدبختی با پول چون شبانهروز این فکر را در خود پرورش دادهاند… درود بر حمیرای عزیز
من این را با تمام وجود درک کردم که مشکلات من ارزشمند هستند و حتما باید به آنها رسیدگی کنم چون من ارزشمند هستم. درود
نمیدانم دوستی و رفاقت من چه سودی به حال تو دارد ولی با درمیانگذاشتن حرفهایت با من به من فرصت تازهای میدهی تا از دغدغههای
همانند موسیقی که جایی سکوت را انتخاب میکند تا کامل باشد، گاهی در بنا و معماری نباید ساخت تا طرح کامل باشد. درود بر حمیرای
تنها باید قدم گذاشت در مسیر، دیوانهوار، بیهراس از بیهودگی، در گذر از طوفان انکار، غُرّان و خروشان، همچون رودخانهای که هرگز سر تسلیم به
زندگی کردن چیزی است که انسان را در آن چیز متبحر میکند و پر از نتیجه میشود. حتی هیتلر، اسکندر، سزار و غیره این کار
انگار خاصیت چهلسالگی به بعد است که آدم شروع میکند به دوستداشتن بیشتر خودش. میفهمد پشت هیاهوی پرطمطراق جهان هیچ نیست. تازه دوزاریاش میافتد که آنقدرها وقت ندارد که درگیر فلسفههای التقاطی و مکاتب اجتهادی و معناهای امتزاجی شود. شاخهبهشاخه دست میبرد به هَرَسکردن، دوریجستن از میل به میوهچینی و نزدیکترشدن به تنه و ریشه. کمکم از شتاب زیستن کم میکند و کممصرفتر میشود. طبیعتتر میشود؛ نه اینکه اسیر شعارهای خوشآبورنگ روز شود در حفظ طبیعت… نه… اصلا خودش طبیعت میشود. راحت بگویم: طبیعت خودش را پیدا میکند.
زیورآلات و دستسازههای چوبی کرگدن *** بهترین انتخابها با طرحهای تک و تکرارنشدنی برای هدیهدادن*** رد کردن
آخرین دیدگاهها