پادکست من خودم هستم (قسمت ۴): قرنطینه بهخیر!
در پادکست چهارم از تعدادی از دوستانم خواستم تا از روزهای قرنطینه روایت کنند. ازهمین روزها که بهسادگی یا با رنج یا حتی بیحسی گذراندیم.
در پادکست چهارم از تعدادی از دوستانم خواستم تا از روزهای قرنطینه روایت کنند. ازهمین روزها که بهسادگی یا با رنج یا حتی بیحسی گذراندیم.
برنامه روزهایم در حال تغییر است. آزادی روزهای قرنطینه دارد تمام میشود. خندهدار است که آزادی و قرنطینه را کنار هم گذاشتهام! ظاهرش غریب مینماید
انگار خاصیت چهلسالگی به بعد است که آدم شروع میکند به دوستداشتن بیشتر خودش. میفهمد پشت هیاهوی پرطمطراق جهان هیچ نیست. تازه دوزاریاش میافتد که آنقدرها وقت ندارد که درگیر فلسفههای التقاطی و مکاتب اجتهادی و معناهای امتزاجی شود. شاخهبهشاخه دست میبرد به هَرَسکردن، دوریجستن از میل به میوهچینی و نزدیکترشدن به تنه و ریشه. کمکم از شتاب زیستن کم میکند و کممصرفتر میشود. طبیعتتر میشود؛ نه اینکه اسیر شعارهای خوشآبورنگ روز شود در حفظ طبیعت… نه… اصلا خودش طبیعت میشود. راحت بگویم: طبیعت خودش را پیدا میکند.
زیورآلات و دستسازههای چوبی کرگدن *** بهترین انتخابها با طرحهای تک و تکرارنشدنی برای هدیهدادن*** رد کردن
آخرین دیدگاهها