اشتباه‌های عزیز

امروز اولین گندکاری امسال با کج‌شدن فیلتر قهوه و ریختنش روی زمین رقم خورد. (یک مثال خرد) قبل از آن، درست در آخرین روز سال، یک اشتباه بزرگ (شاید خیلی بزرگ) از من سر زد که اگر پارسال بود الان در محکمه ذهن و روان، خودم را با گیوتین و طناب دار و اتاق گاز… و امثالهم اعدام کرده بودم.

از همان سال قبل نسخه همه برنامه‌ریزی‌‌های اول سالی و اسم‌گذاشتن روی سال جدید و… را پیچیدم و خودم را از توهم دارا بودن اختیار و اراده در جهان سراسر جبر و پرحادثه، آن‌هم در این قلب پرفتنه زمین، رهانیدم.

شما اگر اهلش هستید، امیدوارم برنامه‌ها و اراده‌های آزادتان برقرار و پایدار بماند و آخر پاییز نتوانید از پس شمردن جوجه‌های طلایی فت‌وفراوان برآیید.

من یکی به‌‌‌تنها پیمانی که به آن متعهدم زندگی است و بعد از سال‌ها آزمون و خطا، به خطاهای خود افتخار نمی‌کنم اما دوستشان دارم به‌عنوان بخشی از وجودم.

اشتباه‌هایم قدم‌‌به‌قدم راهم را روشن می‌کنند: گاه به اندازه نور کرم شب‌تاب، به تلنگری گذرا؛ گاهی به روشنی ترسناک و خیره آفتاب و البته گاه به ملایمت و نرمی شب‌های مهتابی.

القصه، زندگی همواره در راه است. ملغمه‌ای از درست و غلط، زشت و زیبا، راه‌ و بی‌راه… هنر در حرکت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط