لطفا اگر اصرار به زردی دارید دست‌کم کاهی باشید!

از جلسه‌ای برمی‌گشتم و دو دسته نرگس شیراز در کیف پارچه‌ای به سوغات با خودم می‌بردم خانه. در قطار نیمه‌پر مترو جا برای نشستن بود. هدفون در گوشم بود و با یک دست کیف پارچه‌ای را گرفته بودم. ناگهان با سقلمه‌ای از خانم چادری کناری‌ام متوجه شدم کل جماعت واگن دارند تلاش می‌کنند حواس مرا به سمت خانم روبه‌رویی‌ام جلب کنند:

– عزیزم گلاتون دارن له می‌شن. گناه دارن به‌خدا…

نگاه کردم دیدم نرگس‌ها نه فشاری رویشان است نه له شده‌اند. تروشاداب‌وعطرافشان از گوشه گل‌وگشاد کیف هوا می‌خورند. دخترک را نگاه کردم. همان بود که چند دقیقه‌ای زن فروشنده ماتیک و سرخاب را گرفته بود به حرف و آخرش هم هیچی نخریده بود.

با لبخندی زورکی بهش گفتم: خیلی ممنونم از توجهتون. حالشون خوبه.

یک فروشنده دیگر که اصلا نگاه نکردم چی می‌فروشد از آن طرف به دختر گفت: آفرین به توجه شما. تو این شرایط هنوزم کسی هست که به فکر گل‌ها باشه…!!!

دختر که سرمست و پای‌افشان سعی می‌کرد بادشدگی کاذبش را به‌روی کسی نیاورد از آن لبخندهای زردمبو به‌ صورت، با گوشه چشمی به بنده گفت: واقعا باید حواسمون به همه چی باشه… بعد گوشی‌ موبایلش را گرفت جلوی صورتش و یک سلفی رویایی از خودش شکار کرد! از تصور کلماتی که احتمالا تا دقایقی دیگر همراه این لبخند سرشار از روان‌شناسی مثبت روی استوری‌اش منتشر می‌کند معده‌ام به تلاطم افتاد.

چند صندلی آن‌طرف‌تر زنی موهای خواهرش را از زیر شال بیرون می‌کشید و می‌گفت: نه بابا فکر می‌کنی زرده. زری جون کارش درسته گفت کاهی درآوردم. حالاحالا‌ها هم زرد نمی‌شه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط